اصفهان معمار | مرکز تخصصی آموزش های معماری اصفهان

غلامحسین ابراهیمی دینانی

غلامحسین ابراهیمی دینانی (زاده ۵ دی ۱۳۱۳ برابر ۲۶ دسامبر ۱۹۳۴ در روستای دینان، از توابع درچه ، خمینی شهر اصفهان)، فیلسوف ایرانی است. عمده شهرت وی به علت پژوهش درحکمت اشراق و سهروردی و احیای آن در سالهای اخیر است. وی با بررسی تمامی آثار و نوشته‌های شیخ شهاب الدین سهروردی تا کنون چندین کتاب مهم در رابطه با فلسفه و افکار اینفیلسوف ایرانی نگاشته‌است. هم اکنون استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران[۱] و در دانشگاه‌های تهران، تربیت مدرس، دانشگاه مذاهب اسلامی ودانشگاه آزاد اسلامی به تدریس فلسفه اشتغال دارد. او در سال ۱۳۸۴ با کتاب دفتر عقل و آیت عشق، ۱۳۸۵ با کتاب درخشش ابن رشد در حکمت مشاء [۲] و ۱۳۸۹ با کتاب فلسفه و ساحت سخن[۳] برنده جایزه کتاب سال شد.

دینانی در مدرسه حجتیه قم به تحصیلات حوزوی پرداخته و در آن مدت سید علی خامنه‌ای[۴] از افراد هم بحث و هم حجره‌ای اش بوده‌است. وی همچنین از شاگردان سید روح الله خمینی[۵] و علامه طباطبایی بوده و شاهد مباحث فلسفی هانری کربن و علامه طباطبایی بوده‌است.[۶]

کتاب‌های خرد و خردورزی ، گفتار حکیم و آینه‌های فیلسوف و چندین مجلد کتاب و نشریه دیگر درباره جایگاه فلسفی ایشان است. تا به حال چندین مقاله و فیلم مستند نیز درباره این فیلسوف ، نوشته و ساخته شده‌است.

کلاسهای آزاد وی جهت دانشجویان فلسفه و محققین و علاقه‌مندان مطالعه آزاد فلسفه اسلامی در انجمن حکمت و فلسفه ایران برقرار است. غیر از کلاسهای دانشگاهی و آزاد، دینانی سلسله درسهایی با عنوان معرفت در شبکه چهار تلویزیون ایران دارد[۷]

250px-Philosopher Dinani

زندگینامه و تحصیلات

وی در ۵ دی سال ۱۳۱۳ در شهر درچه روستای دینان از توابع خمینی شهر که امروزه جزو شهرستان خمینی شهر اصفهان است بدنیا آمد. وی پس از تحصیل ابتدائی در روستای خود، درمدرسه علمیه نیم آورد اصفهان به تحصیلات دینی مشغول شد. پس از گذراندن دوره سطح و مقدمات فلسفه، سال ۱۳۳۳ وارد حوزه علمیه قم شد و ضمن تحصیل خارج فقه و اصول نزد مراجع بزرگ، نزد علامه طباطبائی به فرآگیری فلسفه نیز پرداخت. که شاهد مباحث فلسفی هانری کربن (فرانسوی) و علامه طباطبایی نیز بود. فلسفه را در اصفهان نزد حکیم ضیاء پور شروع کرد و در قم در سطح عالی با علامه طباطبائی به پایان رساند و از شاگردان خاص ایشان گردید. سال ۱۳۴۵ پس از درگذشت آیت‌الله بروجردی به تهران مهاجرت کرد و وارد دوره کارشناسی دانشگاه تهران شده و پس از اخذ درجه کارشناسی جهت گذراندن امورات زندگی به استخدام وزارت آموزش و پرورش در آمد. تا دریافت دکترای ادامه تحصیل داد و سال ۱۳۵۲ از رساله دکتری تخصصی فلسفه خود دفاع کرد. پس از اخذ درجه کارشناسی جهت گذراندن امورات زندگی به استخدام وزارت آموزش و پرورش در آمد. سال ۱۳۵۳ ازدواج کرد که ثمره آن دو دختر می‌باشد و همان سال به عنوان استاد فلسفه در دانشگاه فردوسی مشهد مشغول به تدریس شد. سال ۱۳۶۲ به تهران منتقل شده و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران شد و تاکنون استاد این دانشگاه است. وی صاحب تالیفاتی بسیاری در زمینه فلسفه می‌باشد که در آن به نقد آرای فلسفی فلاسفه بزرگ و شرق پرداخته و در ذیل آنها به ارائه نظرات خاص فلسفی خود پرداخته [۶][۸].

دینانی در سمینارها و همایش‌های متعدد داخلی و خارجی شرکت داشته و مقالات و آثار فراوانی در حوزه فلسفه و دین پژوهی به رشته تحریر در آورده که برخی از کتابهایشان جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را دریافت نموده‌است و در اولین دوره همایش چهره های ماندگار در سال ۱۳۸۰ با عنوان چهره برتر فلسفه تقدیر شدند.

جلسات هانری کربن و علامه طباطبایی

در کتاب خرد و خردورزی آمده‌است: «... منزل ذوالمجد در خیابان بهار... جلسات علامه با کربن تشکیل می‌شد و آقایان دکتر سید حسین نصر، دکتر سپهبدی، دکتر شایگان، محمد تجویدی نقاش، هبوطی... و صائنی زنجانی حضور داشتند.... به اتفاق استاد به سمت تهران حرکت می‌کردیم... جوان ترین عضو جلسات بنده بودم.... کربن در عین شیفتگی به تشیع، به تمام معنا فرنگی بود.» و در سئوالی که دینانی از کربن در مورد عقایدش و ضرورت مرشد می‌پرسد و اینکه مرشد شما کیست، جواب می‌گیرد که: «بله،... من اُویسی هستم. ( در یکی از مصاحبه هایتان گفته بودید که از کربن پرسیدند که اگر اهل طریقتی، مرشدت کیست و او گفت که من اویسی هستم! منظورش چه بود؟

- بله او گفته بود اما منظور این نبود که او مرشدش «اویس قرنی» است بلکه اویسیه فرقه‌ای هستند که معتقدند اصلاً مرشد لازم نیست! خود اویس اصلاً خدمت پیغمبر اسلام(ص) نرسید، یک دفعه آمد و نصفه روزه رفت .

از کربن پرسیدم که حالا مرشد لازم ندارید، ذکر که دارید، ذکر خفی یا جلی شما چیست؟ او گفت: همین که تا صبح ذکر قال الباقر و قال الصادق می‌خوانم، همین ذکر من است. این جوابی بود که کربن به من داد حالا هر طور می‌شود این را تفسیر کرد.مشروح گپ‌وگفت فارس با غلامحسین ابراهیمی دینانی )[۹]

سیر زندگی و تحصیلات

  • تولد ۱۳۱۳.
  • تحصیلات ابتدایی در دینان
  • مقدمات در مدرسه علمیه نیماروداصفهان.
  • اساتید ادبیات عرب: شیخ محمدعلی حبیب آبادی و حاج شیخ عباسعلی ادیب حبیب آبادی.
  • استاد بخشی از شرح لمعه: محمدحسن نجف آبادی.
  • سفر به قم ۱۳۳۳.
  • تحصیل در مدرسه حجتیه و هم حجره بودن با سید علی خامنه ای.[۱۰]
  • تحصیل خارج و فقه اصول در حوزه علمیه قم.
  • اساتید دروس فقه و اصول سطح: مرحوم مجاهدی، سلطانی طباطبایی، فکور یزدی و شیخ عبدالجواد سدهی.
  • اساتید درس خارج فقه و خارج اصول: آیت الله بروجردی، آیت الله اراکی، آیت الله سیدمحمد محقق داماد و آیت الله روح الله موسوی خمینی.
  • اساتید فلسفه: حکیم ضیاپور (اصفهان)، شیخ عباسعلی ایزدی نجف آبادی و سطح عالی علامه طباطبایی (قم) و از شاگردان نزدیک ایشان.
  • دیگر اساتید ایشان عبارتند از: آیت‌الله سلطانی طباطبایی،آیت الله منتظری ، آیت‌الله مجاهدی تبریزی، آیت‌الله محمد فکور یزدی، شیخ جواد تبریزی، شیخ عبدالجواد اصفهانی و دکتر غلامحسین صدیقی.
  • تدریس در حوزه.
  • ترک حوزه پس از وفات آیت‌الله بروجردی و سفر به تهران جهت تحصیل فلسفه و زندگی.
  • کارشناسی، کارشناس ارشد و دکترای تخصصی فلسفه از دانشگاه تهران. از ۱۳۴۵ الی ۱۳۵۲.
  • ازدواج در سال ۱۳۵۳.
  • تدریس فلسفه در دانشگاه ها از سال۱۳۶۱ تاکنون.
  • نگارش آرای فلسفی و اندیشه ها.

سمت‌ها و عناوین[ویرایش]

  • مدیر گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه علوم اسلامی رضوی 1375 تا 1379
  • مدرس علوم حوزوی در حوزه علمیه قم تا سال ۱۳۴۵.
  • اشتغال و استخدام در وزارت آموزش و پرورش به عنوان دبیر دبیرستانهای تهران سال ۱۳۵۱.
  • استاد دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد تا ۱۳۶۱.
  • عضو هیت علمی دانشگاه تهران سال ۱۳۶۲ و بازنشسته در سال ۱۳۸۷.
  • استاد دانشگاه تربیت مدرس.
  • استاد دانشگاه مذاهب اسلامی.
  • استاد {دانشگاه امام صادق (ع) }
  • استاد دانشگاه آزاد اسلامی تهران و کرج.
  • عضو پیوسته فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران.
  • عضو ثابت انجمن حکمت و فلسفه ایران.
  • عضو موسس، هیئت امناء و مدیربخش فلسفه اسلامی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران.
  • تقدیر شده در اولین دوره چهره‌های ماندگار با عنوان چهره برتر رشته فلسفه در سال۱۳۸۰.
  • تقدیر شده در جایزه کتاب سال ۱۳۸۴ برای کتاب دفتر عقل و آیت عشق.
  • تقدیر شده در جایزه کتاب سال ۱۳۸۵ برای کتاب درخشش ابن‌رشد در حکمت مشاء.
  • تقدیر شده در جایزه کتاب سال ۱۳۸۹برای کتاب فلسفه و ساحت سخن.
  • عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  • عضو هیئت داوران نشریه فلسفه متعالی.
  • عضو هیئت داوران سمپوزیوم بین‌المللی مجسمه‌سازی تهران.
  • صاحب بیش از بیست عنوان کتاب در حوزهِ فلسفه.
  • نویسنده چندین مقاله برگزیده فلسفی.
  • سخنران مدعو در سمینراها و همایش‌های فلسفیِ داخلی و خارجی.

آثار

برای دیدن تمامی آثار او اعم از کتاب و مقاله به فهرست آثار دینانی بروید. دینانی تا کنون بیش از بیست کتاب و مجموعه نگاشته است و صدها مقاله. وی سه بار جایزه کتاب سال را بدست آورده است. آثار او بسیار است به طوری که تاکنون هیچ مرکزی تمامی آثار مکتوب و صوتی ایشان را جمع آوری نکرده است. آثار صوتی و تصویری او مربوط به کلاسها ، سخنرانی ها ، مصاحبه ها ، برنامه های تلویزیونی و فیلم های مستندی است که طی چهل سال گذشته صورت گرفته شده است.

کتابها[ویرایش]

چند نمونه از کتابهای ایشان عبارتند از:

  1. قواعد کلی فلسفی در فلسفهٔ اسلامی(در سه مجلد)، چاپ و نشر انجمن حکمت و فلسفه، تهران، ۱۳۵۷و موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۵.
  2. دفتر عقل و آیت عشق، سه جلد، انتشارات طرح نو، ۱۳۸۰.
  3. ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، سه جلد، انتشارات طرح نو، ۱۳۷۶.
  4. وجود رابط و مستقل در فلسفه اسلامی، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۲. و مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران.
  5. شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی، انتشارات حکمت، ۱۳۶۴.
  6. اسماء و صفات حق، انتشارات اهل قلم، ۱۳۷۵و سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ وارشاداسلامی، ۱۳۸۶.
  7. نیایش فیلسوف، دانشگاه رضوی آستان قدس، مشهد، ۱۳۷۷.
  8. شبهه آکل و ماکول، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی(دبا). بازبینی‌شده در خرداد ۱۳۸۷.
  9. درخشش ابن رشد در حکمت مشاء، ناشر طرح نو، ۱۳۸۴.
  10. فیلسوفان یهودی و یک مسئله بزرگ، ناشر هرمس، ۱۳۸۹.
  11. هستی و مستی، حکیم عمر خیام نیشابوری، ناشر اطلاعات، ۱۳۹۰.
  12. فلسفه و ساحت سخن، ناشر هرمس، ۱۳۸۹.
  13. مقدمه‌ای بر شرح فصوص جندی، تصحیح جلال‌الدین آشتیانی.
  14. ع‍ق‍لان‍ی‍ت و م‍ع‍ن‍وی‍ت، مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی.
  15. دُر سخن، مجموعه جملات قصار فلسفی و عرفانی حکیم دینانی، ناشر: نور دانش 1393.
  16. معمای زمان و حدوث جهان، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران 1393.

مقالات

چند نمونه مقاله از صدها مقاله ایشان:

  1. «حکمت متعالیه ملاصدرا در آیینه احادیث»، خردنامه صدرا ۱۳۷۹ شماره ۲۲.
  2. «قاضی سعید قمی یکی از حکمای حوزه فلسفی اصفهان»، خردنامه صدرا ۱۳۸۲ شماره ۳۲.
  3. «فلسفه هگل در بوته نقد»، خردنامه صدرا ۱۳۸۱ شماره ۲۷، ۲۹، ۳۰.
  4. «عالم خیال»، خردنامه صدرا ۱۳۸۱ شماره ۲۸.

مصاحبه

دینانی با اشخاص مختلفی مصاحبه کرده که بعضی به صورت مصاحبه در جراید و وب سایتهای خبری ارائه شده و بعضی دیگر به صورت کتاب در آمده. در اینجا نمونه ای از مصاحبه ایشان درباره تاریخ تدریس فلسفه در حوزه علمیه قم و خاطرات ایشان درباره استادشان ، علامه طباطبایی آورده می شود:

 

شاگردان

اکثر افرادی که در سه دهه گذشته از دانشگاه تهران در رشته فلسفه فارغ التحصیل شده‌اند از شاگردان او هستند. به غیر آن کسانی که سالهاست پای درس او در حوزه علمیه قم، دانشگاه‌های مختلف و کلاسهای آزاد نشسته‌اند از شاگردان او می‌باشند. از جمله شاگردان او می توان به افراد زیر اشاره کرد.

  • اسماعیل منصوری لاریجانی
  • مصطفی بروجردی
  • احدفرامرز قراملکی
  • احمد احمدی
  • محمدجواد اسماعیلی
  • امیر اسماعیلی
  • کریم فیضی
  • محمدجعفر محمدزاده
  • محمد صادق خوش نظر
  • عباس صالحی
  • ابوالفضل طریقه دار
  • محمدباقر قیومی
  • فروغ نیلچی زاده
  • و بسیاری دیگر...

نظرگاه‌ها درباره دینانی

در زیر نظرگاه‌هایی از بعضی محققین درباره دینانی وجود دارد.

کتابهای خردوخردورزی، سرشت و سرنوشت، گفتار حکیم، شعاع شمس و آینه‌های فیلسوف توسط اساتید و نویسندگان فلسفی، درباره مقام علمی او به عنوان یک فیلسوف نوشته شده. «در صد و بیست و هفتمین شماره هفته‎نامه[۱۱]پنجره با آثار و گفتارهایی از احمد احمدی، رضا سلیمان حشمت، غلامرضا اعوانی، کریم فیضی، دکتر علی اوجبی، دکتر سعید انواری، حسن سیدعرب و اسماعیل منصوری لاریجانی به روش، منش و جایگاه فلسفی دینانی می‎پردازد».

دینانیِ، فیلسوفی است که آرای اش منحصر به خود اوست و از پس سال‌ها تحصیل حوزه و دانشگاه و تفکر و تعمق، شناخت و تسلط ویژه‌ای در فلسفه شرق و غرب دارد[۱۲]، اما از پنجره یک فیلسوف اسلامی به جهان نگاه می‌کند. او نوع چینش فلاسفه غرب و شرق را نه به جغرافیای زمین و یا نوع دین می‌داند، بلکه آنها را در نهایت به دو دسته اشاعره و معتزله تقسیم می‌کند.[۱۳]. هرچند به عنوان یک فیلسوف اسلامی، آرای او بسیار متاثر از ابوعلی سینا، ملاصدرا وسهروردی است[۱۴] اما نظریات شخصی بسیاری به فلسفه اضافه نموده‌است. به اعتقاد علی اوجبی نویسنده خردوخردورزی، انتشار کتاب‌هایی چون ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام و دفتر عقل و آیت عشق، مهم‌ترین آثار این فیلسوف ژرف‌اندیش است که او (دینانی) را از تمامی اندیشمندان معاصر ممتاز می‌سازد. او به فلسفه به مثابه موجود زنده واحد و نه اجزای جدای از هم و به منزله یک جریان سیال و پویا و نه رودهای مستقل و جدای از هم نگاه می‌کند[۱۵]. اما همکار و دوست قدیمی وی دکتر سید یحیی یثربی اخیراً در نقدی بر کتاب "درخشش ابن رشد در حکمت مشاء" بر آنند که دینانی کمتر از توان فلسفی خود بهره برده به نوعی روزمرگی دچار شده‌اند [۱۶].

سرباز عقل

دینانی میزان سنجش و درک هر چیزی را عقل می‌داند، حتی درک انسان از خدا را. دینانی را می توانی فیلسوفی از تبار معتزله و عقل گرا دانست که به اشراق معتقد است و در عین حال فیلسوفی است متاله و اهل حکمت متعالیه و آشنا به تمامی جوانب عرفان. دینانی کتابی دارد با نام دفتر عقل و آیت عشق که در آن به جایگاه عقل در حکمت و فلسفه پرداخته و از عقل دربرابر عقاید اشاعره دفاع کرده و به نقد اندیشه های فلاسفه و عرفای شرق و غرب در این مورد می پردازد و در نهایت آرای خود را ارائه می نماید و عشق را فرایند درک ژرف عقلی و خواست براثر شناخت عمیق می داند و تعارضی بین این دو نیست و هیچ کدام آن یکی را نفی نمی‌کند، بلکه عشق حقیقی رااز مسیر عقل میسر می داند. به ایشان القابی چون «سرباز عقل» نیز نسبت داده می شود [۱۷].

آثار منتشره درباره اندیشه های حکیم دینانی

  1. کتاب آینه‌های فیلسوف، به کوشش عبدالله نصری و نشر سروش، چاپ سوم۱۳۸۹.
  2. کتاب سرشت و سرنوشت، به کوشش کریم فیضی و نشر اطلاعات، ۱۳۸۸.
  3. کتاب شعاع شمس، به کوشش کریم فیضی و نشر اطلاعات، ۱۳۸۹.
  4. کتاب گفتار حکیم، به کوشش محمدجعفر محمدزاده و نشر امرود، ۱۳۹۰.
  5. کتاب خرد و خردورزی، به کوشش علی اوجبی و نشر موسسه خانه کتاب، ۱۳۸۸.
  6. نشریه پنجره، شماره۱۲۷، بهمن ماه۱۳۹۰، پاسداشت سالها خردورزی استاد غلامحسین ابراهیمی دینانی [۱۸].
  7. کتاب دُر سخن، به کوشش امیر اسماعیلی ، نور دانش 1393.

صائب تبریزی

میرزا محمّدعلی صائب تبریزی (زاده حدود سال ۱۰۰۰ ه.ق ، درگذشته ۱۰۸۰ هجری قمری اصفهان[۱])، بزرگ‌ترین غزل‌سرای سده یازدهم هجری و نامدارترین شاعر زمان صفویه است.

Saib Tabrizi

زندگی

میرزا محمّدعلی صائب تبریزی در حدود سال ۱۰۰۰ هجری زاده شد. پدر او تاجری معتبر بود. اگرچه اجداد او اهل تبریز بوده‌اند اما خود او در اصفهان زاده شد. خانوادهٔ صائب جزو هزار خانواری بودند که به دستور شاه عباس اول صفوی از تبریز کوچ کرده و در محله عباس‌آباد اصفهان ساکن شدند،[۲] و این مردم را تبارزه (تبریزی‌های) اصفهان می‌نامیدند.

صائب در اصفهان به آموختن علوم عصر پرداخت. در جوانی به حج رفت و در بازگشت به مشهد سفر کرد.

صائب در سال ۱۰۳۴ ه.ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل رفت. حکمران کابل، خواجه احسن‌الله مشهور به ظفرخان، که خود شاعر و ادیب بود، مقدم صائب را گرامی داشت. ظفرخان پس از مدتی به خاطر جلوس شاه جهان، عازم دکن شد و صائب را نیز با خود همراه برد.

در سال ۱۰۴۲ ه‍.ق صائب به ایران بازگشت و در اصفهان اقامت گزید. شاه عباس دوم صفوی به او مقام ملک‌الشعرایی داد. صائب هشتاد سال زندگی کرد و در اصفهان دیده از جهان فروبست. درگذشت او در سال ۱۰۸۶ یا ۱۰۸۷ ه.ق بوده‌است.[۳] آرامگاه او در اصفهان، در محلهٔ لَنبان، در محلی است که در زمان حیات او معروف به تکیه میرزا صائب بود. مقبرهٔ صائب در باغچه‌ای در اصفهان در خیابانی که به نام او نامگذاری شده‌است قرار دارد.

صائب تبریزی شاعری کثیرالشعر بود، شمار اشعار صائب را از شصت هزار تا صد و بیست هزار بیت گفته اند. آثار صائب جز سه چهار هزار بیت قصیده و یک مثنوی کوتاه و ناقص به نام قندهارنامه و دو سه قطعه، همگی غزل است. افزون بر فارسی وی هفده غزل به ترکی آذربایجانی نیز دارد.[۴]

سبک و شیوهٔ صائب

صائب سبکی را به کمال رساند که چند سده پس از او سبک هندی نامیده شد. [۵] او اسلوب معادله یا «مدعا مثل» را بیش از دیگر شاعران همروزگارش به کار برده است. نازکی خیال و لطافت اندیشه و مضمون سازی های ظریف و معنی های بیگانه و باریک در شعر وی دیده می‌شود. ابیات غزل وی استقلال معنایی دارند و در یک غزل از چندین موضوع سخن گفته است.

صائب را شاعر تک‌بیت‌ها نیز گفته‌اند. از بیت‌های مشهور اوست:

پاکان ستم ز جور فلک بیشتر کشند   گندم چو پاک گشت خورَد زخم آسیا
همچو کاغذباد گردون هر سبک‌مغزی که یافت   در تماشاگاه دوران می‌پراند بیشتر
اظهار عجز نزد ستم پیشه ابلهیست   اشک کباب موجب طغیان آتش است
به فکر معنی نازک چو مو شدم باریک   چه غم ز موی‌شکافان خرده‌بین دارم
پر در مقام تجربت دوستان مباش   صائب غریب و بی‌کس و بی‌یار می‌شوی

نازک خیالی در تصویر صائب سوی چمن چو آب روان شو که غنچه‌ها|چون ماهیان تشنه دهان باز کرده‌اند (صائب، صیادان معنی: ۶۴)

محمدجواد شریعت

محمد جواد شریعت طالخونچه (۱۵ دی ۱۳۱۵ طالخونچه، مبارکه، اصفهان - ۴ آبان ۱۳۹۱ اصفهان)، پژوهشگر، مترجم، نویسنده، محقق، فرهنگ‌نویس، مؤلف، قرآن‌پژوه، مولوی‌پژوه،حافظ‌شناس، خاقانی‌شناس، شارح، شاعر، ادیب، مدرس و مصحح ایرانی بود.

از دکتر محمدجواد شریعت آثار بسیاری شامل بیش از چهل کتاب و هشتاد مقاله به جا مانده است که فهرست برخی از کتاب‌های او عبارت است از: املا (دو جلد)؛ املای صحیح، با تقریظی از دکتر محمّد معین؛ آیینه‌ی عبرت، شرح قصیده‌ای از خاقانی؛ آیین نگارش؛ بدیهه‌سرایی در ادب فارسی؛ پروین، ستاره‌ی آسمان ادب ایران؛ تجزیه و ترکیب اشعار گلستان (دو جلد)؛ ترجمان البلاغه؛ ترجمه‌ی نهج الادب، تالیف نجم الغنی؛ ترجمه‌ی نهج البلاغه؛ تصحیح اسرار الغیوب، شرح مثنوی معنوی، تألیف خواجه ایوب؛ تصحیح دیوان حافظ همراه با معانی اشعار و ذکر معانی لغات و اصطلاحات و زیبایی‌های ابیات؛ تصحیح منهاج الطلب (کهن‌ترین دستور زبان فارسی)؛ تصحیح و تحشیه‌ی جواهر الاسرار و زواهر الانوار، شرح مثنوی مولوی از کمال‌الدین حسین بن حسن خوارزمی، (چهار جلد)، برنده‌ی جایزه‌ی کتاب سال؛ تصحیح و تحقیق التعرف لمذهب التصوف، تألیف ابوبکر محمد کلاباذی، به‌همراه ترجمه؛ جمله و جمله‌سازى؛ دستور زبان فارسی و انگلیسی (تطبیقی)؛ دستور زبان فارسی؛ دیوان اشعار دقیقی طوسی، به انضمام فرهنگ بسامدی آن؛ سخنان پیر هرات (شامل پنج رساله و منقولات میبدی)؛ شرح دیوان خاقانی به انضمام فرهنگ بسامدی آن؛ فرهنگ الشاهد (عربی ـ فارسی) و (فارسی ـ عربی)؛ فرهنگ املایی فارسی؛ فرهنگ فارسی در سه بخش: ادبیات فارسی، چینی و فرهنگ‌نویسی، با همکاری دکترغلامرضا ستوده و هیئت چینی. برنده‌ی جایزه‌ی کتاب یونسکو به سال ۱۹۸۰م؛ کتاب‌های دوره‌ی تحصیلی راهنمایی، سه جلد با همکاری دکتر غلامعلی حدّاد عادل و استاد احمد سمیعی(گیلانی)؛ گزیده‌ی تفسیر کشف الاسرار ابوالفضل رشیدالدین میبدی معروف به تفسیر قرآن خواجه عبدالله انصاری

زندگینامه

محمدجواد شریعت در دوران نوجوانی

دکتر محمد جواد شریعت طالخونچه در ۱۵ دی ماه سال ۱۳۱۵ خورشیدی در شهر اصفهان به دنیا آمد. پدرش روحانی باسواد و مطلعی بود که در یکی از روستاهای مبارکه اصفهان به نام طالخونچه می زیست و جد مادری او مرحوم آیت الله میرزا محمد علی تویسرکانی از علمای طراز اول حوزه علمیه اصفهان بود. وی در محضر پدر مقدمات تحصیلات حوزوی را به نحو احسن فراگرفت و با کتابهای نصاب الصبیان، الفیه و شرح آن؛ یعنی سیوطی و جامع المقدمات انس و الفت داشت و هزار بیت ابیات عربی الفیه و کتاب نصاب را به تشویق پدر از بر کرد و همین امر علاقه و اشتیاق وی به زبان و ادبیات فارسی و عربی را سبب شد به طوری که از کلاس هشتم در سرودن شعر طبع آزمایی می کرد. تحصیلات ابتدایی را در روستا به پایان رساند و برای تحصیل در دوره متوسطه به اصفهان آمد و این دوره را در همین شهر به پایان رساند و در مدارس قدیم اصفهان تحت نظر دوستان پدر دروس حوزوی را نیز دنبال کرد. در سال ۱۳۳۳ با مرگ پدر پشتیبان معنوی خود را از دست داد اما تعلیمات تربیتی آن مرحوم همواره همچون چراغی فرا راه وی قرار داشت. در سال ۱۳۳۴ در دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات فارسی به تحصیل مشغول شد و در همان زمان به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در دبستانهای تهران به تدریس پرداخت. تا اینکه در سال ۱۳۳۷ از دانشگاه تهران با درجه لیسانس فارغ التحصیل شد و به زادگاه خود بازگشت.

وی در دبیرستان هراتی و حکیم سنایی به کار مشغول گردید و به مدت ده سال دبیر دبیرستان بود. در سال ۱۳۳۹ اولین اثر خود به نام املای صحیح را با مقدمه دکتر محمد معین منتشر ساخت. دومین اثر ایشان کتاب دستور زبان تطبیقی فارسی و انگلیسی بود که شامل قواعد هر دو زبان و مقایسه آنها است. از دیگر کارهای ایشان در این دوره، تالیف دو جلد کتاب املا برای دانش آموزان دبیرستان و دو فرهنگ کوچک لغت فارسی و کتاب تجزیه و ترکیب اشعار گلستان بود.

دکتر شریعت در حال سخنرانی سال ۱۳۳۳

در سال ۱۳۳۹ در دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران پذیرفته شد. وی در خرداد ماه سال ۱۳۴۷ از رساله خود با عنوان مطالعه در ترجمه تفسیر طبری به راهنمایی استاد محمد تقی مدرس رضویدفاع کرد و در سمت استادیار در دانشگاه اصفهان مشغول به کار شد. وی در دوران تحصیل از دو کس فایده بسیار برد: مرحوم فروزانفر و مرحوم دکتر محمد معین. مرحوم دکتر معین کسی بود که او را با تحقیق آشنا کرد. روز اول ورود ایشان به دانشگاه با درس دکتر معین آغاز شد و در همان روز اول درس، رساله ای درباره خواجه نظام الملک بر عهده ایشان گذاشتند و منابعی هم معرفی کردند. مرحوم استاد بدیع الزمان فروزانفر نیز تأثیر بسزایی بر ایشان داشت. در دوره دکترا بسیار با ایشان مأنوس بود و مرحوم فروزانفر هم به ایشان علاقه مند بودند. از دیگر استادان ایشان می توان به استاد همایی، استاد مدرس رضوی و استاد بدیع الزمانی اشاره کرد.

فعالیتهای علمی مرحوم دکتر شریعت با ورود به دانشگاه بیشتر شد و غیر از نگارش مقالات علمی با تالیف و ترجمه برخی کتب، نیاز دانشجویان رشته ادبیات را مرتفع ساخت. از جمله این آثار می توان به ترجمه جلد اول تا چهارم مبادی العربیه به همراه پاسخ تمرینها، دستور زبان فارسی و آیینه عبرت (شرح قصیده ایوان مدائن خاقانی) اشاره کرد.

دکتر محمد جواد شریعت در سال ۱۳۸۹

ایشان از سال ۱۳۵۰ به عنوان مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان به کار خود ادامه داد و در بیشتر سمینارها و همایشهای علمی و ادبی، سخنرانیها و مقالات ارزنده ای را عرضه کرد. وی در کنار فعالیتهای تخصصی دستور زبان، تحقیقاتی مطابق ذوق و سلیقه خود انجام می داد که حاصل آنها آثاری چون: سخنان پیر هرات، پروین ستاره آسمان ادب ایران بود.

در سال ۱۳۵۲ به انگلستان رفت و در آنجا تدریس ادبیات فارسی در دانشگاه دورهام را به عهده گرفت و در سال ۱۳۵۶ به همراه دکتر غلامرضا ستوده به چینسفر کرد و در آنجا برای تالیف فرهنگ فارسی – چینی به استادان دانشگاه پکن یاری رساند که این اثر در سال ۱۹۸۰ برنده جایزه یونسکو گردید. همچنین حاصل جستجوی ایشان در میان نسخ خطی کتابخانه مسجد دون شی در پکن، تصحیح و چاپ کتاب منهاج الطلب بود.

غیر از آنچه ذکر شد ایشان در موضوع قرآن و مثنوی مولوی نیز آثار ماندگار و با ارزشی به یادگار گذاشتند؛ از جمله:۱- تصحیح شرح مثنوی خوارزمی به نام جواهر الاسرار و زواهر الانوار که به عنوان کتاب سال برنده جایزه گردید. ۲- تصحیح شرح دیگری در باب مثنوی با عنوان اسرار الغیوب نوشته خواجه ایوب که از شروح ممتاز مثنوی مولاناست. ۳- کشف الابیات مثنوی بر اساس چاپ نیکلسون که از آثار مرجع در ادبیات فارسی است. در باب قرآن پژوهی فهرست تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار که از بهترین تفاسیر قرآن و منبعی کم نظیر در احادیث و اقوال صوفیان به شمار می رود و چهارده روایت قرآن نیز از دیگر پژوهشهایی قرآنی ایشان محسوب می شود. در زمینه حافظ افزون بر مقالات متعدد، اثری با عنوان دیوان حافظ با معانی اشعار و لغات ابیات و شرح زیباییهای ابیات نگاشته اند که به گفته مرحوم هروی می توان آن را دایره المعارف حافظ نامید.

این ادیب دانشور در سال ۱۳۶۰ پس از ۲۵ سال خدمت عاشقانه و صادقانه بازنشسته شد و همچنان با اشتیاق راه تدریس و تحقیق را ادامه داد. ایشان در سال ۱۳۶۵ از سوی دانشگاه آزاد اسلامی نجف آباد دعوت به همکاری شد. این مرد همیشه معلم، محقق و پژوهشگر نستوه تا پایان عمر پربار و ثمربخش خود همچون چراغی روشنگر راه دانشجویان بود و شاگردان بسیاری را تربیت کرد. خلق خوش، ظرافت طبع، گستره دانش و معرفت و خیرخواهی وی زبانزد همگان بود. متاسفانه این اسطوره مجسم علم و عمل پس از تحمل دوره کوتاه بیماری در چهارم آبان ۱۳۹۱ در سن ۷۶ سالگی در بیمارستان الزهرای اصفهان چشم از جهان فرو بست. [۳]

خاطرات]

خاطره ملاقات با حاج آقا رحیم ارباب

آقای دکتر محمدجواد شریعت که با جمعی از دانشجویان با مرحوم حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی دیدار کرده است، خاطره آن ملاقات را چنین باز می گوید:

سال یکهزار و سیصد و سی دو شمسی بود، من و عده ای از جوانان پرشور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد نماز را به عربی بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نماز را به فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم. والدین کم کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند. آن ها، پس از تبادل نظر با یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهی دیگر برگزینند. چون پند دادن آن ها مؤثر نیفتاد؛ ما را نزد یکی از روحانیون آن زمان بردند. آن روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می خوانیم، به شیوه ای اهانت آمیز نجس و کافرمان خواند. این عمل او ما را در کارمان راسخ تر و مصرتر ساخت. عاقبت یکی از پدران، والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت. آن ها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وی در میان نهادند. او دستور داد در وقتی معیّن ما را خدمتش رهنمون شوند. در روز موعود ما را که تقریباً پانزده نفر بودیم، به محضر مبارک ایشان بردند.

علامه حاج آقا رحیم ارباب

در همان لحظه اول، چهره نورانی و خندان وی ما را مجذوب ساخت؛ آن بزرگمرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتی استثنایی رو به رو هستیم. آقا در آغاز دستور پذیرایی از همه ما را صادر فرمود. سپس به والدین ما فرمود: شما که به فارسی نماز نمی خوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتی آن ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما یکی یکی خودتان را معرفی کنید و بگویید در چه سطح تحصیلی و چه رشته ای درس می خوانید. آنگاه، به تناسب رشته و کلاس ما، پرسش های علمی مطرح کرد و از درس هایی مانند جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مسائلی را پرسید که پاسخ اغلب آن ها از توان ما بیرون بود. هر کس از عهده پاسخ بر نمی آمد، با اظهار لطف وی و پاسخ درست پرسش رو به رو می شد. پس از آن که همه ما را خلع سلاح کرد، فرمود: والدین شما نگران شده اند که شما نمازتان را به فارسی می خوانید، آن ها نمی دانند من کسانی را می شناسم که ـ نعوذ بالله ـ اصلاً نماز نمی خوانند. شما جوانان پاک اعتقادی هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانی می خواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم؛ ولی مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم. اکنون شما به خواسته دورانی جوانی ام جامه عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما. kkk

در آن روزگار، نخستین مشکل من ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن را حل کرده اید. اکنون یکی از شما که از دیگران مسلط تر است، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است. یکی از ما به عادت دانش آموزان دستش را بالا گرفت و برای پاسخ دادن داوطلب شد. آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما یک نفر است؛ زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمی آمدم. بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه کردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جاری به نام خداوند بخشنده مهربان، حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نکنم ترجمه درست بسم الله چنین باشد، در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبی ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست؛ زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمی توان ترجمه کرد؛ مثلاً اگر اسم کسی «حسن» باشد، نمی توان به آن گفت «زیبا». ترجمه «حسن» زیبا است؛ امّا اگر به آقای حسن بگوییم آقای زیبا، خوشش نمی آید. کلمه الله اسم خاصی است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق می کنند، نمی توان «الله» را ترجمه کرد، باید همان را به کار برد. خوب «رحمن» را چگونه ترجمه کرده اید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولی کامل نیست؛ زیرا «رحمن» یکی از صفات خدا است که شمول رحمت و بخشندگی او را می رساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست؛ «رحمن» یعنی خدایی که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم می کند و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار می دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا می فرماید. در هر حال، ترجمه بخشنده برای «رحمن» در حد کمال ترجمه نیست. خوب رحیم را چطور ترجمه کرده اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان». حضرت آیت الله ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحیم من بودم ـ چون نام وی رحیم بود ـ بدم نمی آمد «مهربان» ترجمه کنید؛ اما چون رحیم کلمه ای قرآنی و نام پروردگار است، باید درست معنا شود. اگر آن را «بخشاینده» ترجمه کرده بودید، راهی به دهی می برد؛ زیرا رحیم یعنی خدایی که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می کند. پس آنچه در ترجمه «بسم الله» آورده اید، بد نیست؛ ولی کامل نیست و اشتباهاتی دارد. من هم در دوران جوانی چنین قصدی داشتم؛ اما به همین مشکلات برخوردم و از خواندن نماز فارسی منصرف شدم. تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم، موضوع خیلی پیچیده تر می شود. اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسی برندارید؛ زیرا خواندنش از نخواندن نماز به طور کلی بهتر است.

در این جا، همگی شرمنده و منفعل و شکست خورده از وی عذرخواهی کردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نماز به عربی، نمازهای گذشته را اعاده کنیم. ایشان فرمود: من نگفتم به عربی نماز بخوانید، هر طور دلتان می خواهد بخوانید. من فقط مشکلات این کار را برای شما شرح دادم. ما همه عاجزانه از وی طلب بخشایش و از کار خود اظهار پشیمانی کردیم. حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینی، مجلس را به پایان برد. ما همگی دست مبارکش را بوسیدیم و در حالی که ما را بدرقه می کرد، خداحافظی کردیم. بعد نمازها را اعاده کردیم و از کار جاهلانه خود دست برداشتیم. بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب می رسیدم و از خرمن علم و فضیلت وی خوشه ها بر می چیدم. وقتی در دوره دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاه، نامه ها و پیغام های استاد فقید مرحوم بدیع الزمان فروزانفر را برای وی می بردم و پاسخ های کتبی و شفاهی حضرت آیت الله را به آن استاد فقید می رساندم. و این افتخاری برای بنده بود. گاه ورقه های استفتایی که به محضر آن حضرت رسیده بود، روی هم انباشته می شد. آن جناب دستور می داد آن ها را بخوانم و پاسخ را طبق نظر وی بنویسم. پس از خواندن پاسخ اگر اشتباهی نداشت، آن را مهر می کرد. در این مرحله با بزرگواری های بسیار آن حضرت رو به رو بودم که اکنون مجال بیان آن ها نیست. خدایش بیامرزد و در دریای رحمت خویش غرقه سازد.[۴]

کارنامه علمی

تالیف، تصحیح و ترجمه

۱- املای صحیح، اصفهان: ثقفی ، ۱۳۳۹.

۲- دستور زبان تطبیقی فارسی و انگلیسی، اصفهان: مشعل، ۱۳۴۰.

۳- کتاب املا ، ۲ جلد، اصفهان: مشعل، ۱۳۴۲.

۴- لغت فارسی ، اصفهان: مشعل، ۱۳۴۴.

۵- راهنمای زبان و ادبیات فارسی، اصفهان: مشعل، ۱۳۴۵.

۶- مطالعه در ترجمه تفسیر طبری، رساله دکتری به راهنمایی محمدتقی مدرس رضوی، دانشگاه تهران، ۱۳۴۶.

۷- کاملترین صرف و نحو عربی (ترجمه جلد چهارم مبادی العربیه) اصفهان: مشعل،۱۳۴۶.

۸- ترجمه و راهنمای مبادی العربیه، جلد ۲، اصفهان: مشعل، ۱۳۴۶.

۹- تجزیه و ترکیب اشعار گلستان ، اصفهان: مشعل، ۱۳۴۷.

۱۰- زمینه بحث درباره آیین نگارش، اصفهان: دانشگاه اصفهان، ۱۳۴۸.

۱۱- آیینه عبرت( شرح قصیده ایوان مدائن خاقانی)، اصفهان: دانشگاه اصفهان، ۱۳۴۸.

۱۲- جمله و جمله سازی ، اصفهان: مشعل، ۱۳۴۸.

۱۳- دستور زبان فارسی اصفهان: دانشگاه اصفهان، ۱۳۴۹ و چاپ دوم با تجدیدنظر ، تهران: اساطیر،۱۳۶۴.

۱۴- سخنان پیر هرات ، تهران: امیرکبیر، ۱۳۵۵ و چاپ دوم، ۱۳۵۸.

۱۵- پروین، ستاره آسمان ادب ایران،اصفهان:مشعل، ۱۳۵۶و چاپ دوم، ۱۳۶۸.

۱۶- منهاج الطلب(کهن ترین دستور زبان فارسی)، اصفهان: مشعل، ۱۳۵۹.

۱۷- ترجمه نهج البلاغه، اصفهان: مشعل، ۱۳۶۰و چاپ دوم، تهران: اساطیر، ۱۳۷۴و چاپ سوم، ۱۳۷۶.[۵]

۱۸- جواهر الاسرار و زواهر الانوار( شرح مثنوی مولوی)، ۴ جلد، اصفهان: مشعل، ۱۳۶۱ و چاپ دوم، تهران: اساطیر، ۱۳۸۴.

۱۹- فرهنگ فارسی– چینی، با همکاری غلامرضا ستوده و هیات چینی، پکن، ۱۹۸۳.

۲۰- کمال البلاغه، اصفهان، میثم تمار، ۱۳۶۲.

۲۱- کشف الابیات مثنوی، اصفهان: کمال، ۱۳۶۲.

۲۲- فهرست تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۳.

۲۳- دیوان دقیقی طوسی به انضمام فرهنگ بسامدی آن،تهران:اساطیر، ۱۳۶۸.

۲۴- چهارده روایت در قرائت قران مجید، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۸.

۲۵- کتاب تعرف، متن و ترجمه، تهران: اساطیر، ۱۳۷۱.

۲۶- کتابهای دوره راهنمایی تحصیلی، با همکاری دکتر حداد عادل و احمد سمیعی، ۳ جلد، تهران: سازمان چاپ و نشر کتابهای درسی، ۱۳۷۴.

۲۷- گزیده تفسیر کشف الاسرار، تهران: اساطیر، ۱۳۷۴.

۲۸- دستور ساده زبان فارسی، تهران: اساطیر، ۱۳۷۶.

۲۹- اسرار الغیوب، ۲ جلد، تهران: اساطیر، ۱۳۷۷.

۳۰- دیوان حافظ با معانی اشعار و لغات ابیات و شرح زیباییهای ابیات، اصفهان: آترپات، ۱۳۸۱.

۳۱- ترجمان البلاغه، اصفهان: دژنپشت، ۱۳۸۶.

مقالات

۱- انتقادی درباره دیوان عطار، راهنمای کتاب، سال ۶، شماره ۳، ۱۳۴۲.

۲- سهم دانشمندان ایرانی در تمدن اسلامی، یادنامه شیخ طوسی، مجلد ۳، دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۵۴.

۳- قلمرو زبان حافظ ، یادنامه کنگره سعدی و حافظ، دانشگاه شیراز، ۱۳۴۹.

۴- پیشنهادی برای آسان نوشتن در زبان فارسی، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، شماره ۵، ۱۳۴۸.

۵- افعال لازم و متعدی در تاریخ بیهقی، یادنامه بیهقی، دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۴۹.

۶- انتقاد از تاریخ زبان دکتر خانلری( جلد ۲)، ، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، شماره ۹، ۱۳۵۱.

۷- بحثی درباره صفت مرکب، مجموعه سخنرانی های سومین مجلس بحث درباره زبان فارسی(وزارت فرهنگ و هنر)، ۱۳۵۴.

۸- اشتقاق از فعل، مقالات سومین کنگره تحقیقات ایرانی، جلد ۱، ۱۳۴۵.

۹- حذف، تخفیف، ترخیم، مجموعه مقالات چهارمین کنگره تحقیقات ایرانی، جلد ۱، ۱۳۵۴.

۱۰- حرف اضافه در سیاست نامه، مجموعه مقالات پنجمین کنگره تحقیقات ایرانی، ۱۳۵۳.

۱۱- ویژگیهای دستوری سیاست نامه، مجموعه مقالات ششمین کنگره تحقیقات ایرانی، ۱۳۵۴.

۱۲- داوری درباره سیاست نامه، مجموعه مقالات هفتمین کنگره تحقیقات ایرانی، ۱۳۵۵.

۱۳- بررسی اشعار دقیقی از دیدگاه دستور زبان، یادنامه دقیقی طوسی، ۱۳۵۵.

۱۴- بحثی درباره لفظ« افتادن» در لغت نامه دهخدا، گوهر، خرداد ۱۳۵۳.

۱۵- قدرت ترکیبی زبان فارسی، وحید، اردیبهشت ۱۳۵۳.

۱۶- انتقادی بر ترجمه تفسیر کمبریج، راهنمای کتاب، زمستان ۱۳۵۳.

۱۷- انتقادی بر کتاب فارسی سوم دوره راهنمایی تحصیلی، راهنمای کتاب، سال ۱۷، بهار ۱۳۵۴.

۱۸- انتقادی بر مرصاد العباد، راهنمای کتاب، بهار ۱۳۵۵.

۱۹- نقدی بر فارسی اول دبیرستان، راهنمای کتاب، سال ۲۰، شماره های ۷-۵ ، تابستان ۱۳۵۶.

۲۰- جایی که گاهی در آن دانش پیدا می شود (دانشگاه)، روزنامه کیهان، آبان ۱۳۵۱.

۲۱- خانه از پای بست ویران است، روزنامه کیهان، شماره ۹۹۶.

۲۲- کتابخانه مسجد دون شی در شهر پکن،راهنمای کتاب، سال۲۰، شماره های۱۰-۸، بهار ۱۳۵۵.

۲۳- فعل، متمم، مفعول به واسطه، قید، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال ۱۰، شماره ۱۱، ۱۳۵۴.

۲۴- دگرگونیهای لفظ در مثنوی مولوی، جشن نامه استاد مدرس رضوی.

۲۵- منهاج الطلب یکی از کهن ترین دستورهای زبان فارسی، آینده، سال ۶، شماره ۷و ۸، مهر و آبان ۱۳۵۹.

۲۶- تاثیر زبانهای خارجی در زبان فارسی معاصر، اولین سخنرانی در دانشکده زبانهای خاوری دانشگاه پکن.

۲۷- نثر معاصر فارسی، دومین سخنرانی در دانشکده زبانهای خاوری دانشگاه پکن.

۲۸- فرهنگ نویسی و فرهنگهای فارسی و طرز استفاده از آنها، سومین سخنرانی در دانشکده زبانهای خاوری دانشگاه پکن.

۲۹- ضمیر و کاربرد آن در دیوان حافظ، نامواره دکتر افشار، جلد ۶، صص ۳۳۲۹-۳۳۶۳.

۳۰- نقدی بر دیوان حافظ چاپ دکتر خانلری، آینده، شماره های ۹و ۱۰، آذر و دی ماه ۱۳۶۰.

۳۱- کهن ترین نسخه دیوان سعدی و طرز استفاده از آن، کیهان فرهنگی، شماره ۱۰، دی ۱۳۶۳.

۳۲- روابط تاریخی میان چین و ایران، نامواره دکتر افشار، شماره دوم.

۳۳- آفتاب در ادب فارسی، فرهنگ ایران زمین، جلد ۲۷، ص ۸۵-۹۷.

۳۴- زمزمه محبت(مصاحبه)، رشد آموزش زبان و ادب فارسی، تابستان ۱۳۶۵.

۳۵- نگاهی دیگر به غلط ننویسیم، نشر دانش، سال هشتم، شماره ۵، مرداد و شهریور ۱۳۶۸.

۳۶- طبری و اولین ترجمه قران به زبان فارسی، کیهان فرهنگی، سال ۶، شماره ۶، شهریور ۱۳۶۸.

۳۷- اظهارنظر درباره حافظ( اقتراح)، کیهان فرهنگی، سال پنجم، شماره ۸.

۳۸- نکته هایی در شعر حافظ،کیهان فرهنگی، سال پنجم، شماره ۸.

۳۹- چهره پیر هرات در آیینه کشف الاسرار، سخنرانی در انجمن فلسفه به مناسبت هزارمین سال وفات خواجه عبدالله انصاری.

۴۰- راههای درست آموزش زبان و مشکلات آن، سخنرانی در سومین سمینار زبان فارسی، زبان علم.

۴۱- زبان علمی و واژه سازی، سخنرانی در دومین سمینار زبان فارسی،زبان علم.

۴۲- نکته ای در بیتی از حافظ، یغمای سی و دوم، یادنامه حبیب یغمایی، صص ۱۵۳-۱۵۶.

۴۳- فعل در دیوان حافظ، سخن اهل دل، مجموعه سخنرانیهای کنگره حافظ.

۴۴- استفاده از فرهنگها در تصحیح شاهنامه فردوسی، سخنرانی در کنگره جهانی فردوسی.

۴۵- لغات و ترکیبات نو، سخنرانی در چهارمین سمینار زبان فارسی، زبان علم.

۴۶- مقابله فرهنگها، مجله گسترش،سال۷، شماره۴، فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۲.

۴۷- در سایه خورشید درخشان(نقدی بر فرهنگ جبهه)، کیهان، آبان ۱۳۷۳.

۴۸- سیری در گلستان، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال ۲۳، شماره ۳ و ۴، ۱۳۶۶.

۴۹- همنشین دل، مجله رشد آموزش ادب فارسی، سال ۶ ، شماره ۲۶، پاییز ۱۳۷۰.

۵۰- کتابهای درسی و آینده تعلیم و تربیت ایران، مجله گسترش، سال ۶، شماره ۳، اسفند ۱۳۷۰.

۵۱- دنیای داد و ستد، سخن اهل دل، ماهنامه فرهنگی ادبی دانشگاه آزاد اسلامی نجف آباد، ۱۳۷۲.

۵۲- خاندان ترکه، مجله گسترش، سال ۸، شماره ۱، فروردین ۱۳۷۳.

۵۳- «وجوه» در تفسیر کشف الاسرار، کنگره بزرگداشت ابوالفضل رشیدالدین میبدی، اردیبهشت ۱۳۷۴.

۵۴- مردی که از سلاله حکمت بود، جهان کتاب، شماره ۲۹ و ۳۰، بهمن ۱۳۷۵.

۵۵- یادی از چهار استاد: فلاطوری؛ مردی از سلاله حکمت، وقف میراث جاویدان، شماره های ۱۹ و ۲۰، پاییز و زمستان ۱۳۷۶.

۵۶- مردی از دیار فضیلت، آیین فرزانگی، دفتر پنجم، ستاد بزرگداشت مقام معلم استان اصفهان، ۱۳۷۷.

۵۷- همیشه معلم، همیشه دانش آموز، (مصاحبه) سکه صاحب عیار، ۱۳۷۷.

۵۸- گسترش معنی در مصدرهای بسیط، پژوهشنامه دانشگاه آزاد اسلامی شهرکرد، شماره ۱، ۱۳۷۷.

۵۹- نهج البلاغه در دانشگاهها، وقف میراث جاویدان، شماره های ۲۵و ۲۶، بهار و تابستان ۱۳۷۸.

۶۰- خاطراتی از شادروان جلال الدین همایی، یادنامه استاد همایی(پایان شب سخن سرایی)، بهار، ۱۳۸۱.

۶۱- بررسی چاپ تازه ترجمان البلاغه، نشر دانش، سال ۱۹، شماره ۳، پاییز ۱۳۸۱.

۶۲- انواع صفت در دیوان حافظ ، مجله هستی، پاییز و زمستان ۱۳۸۲.

۶۳- انسان کامل، دانشنامه دانشگاه آزاد اسلامی، شماره ۵۲ و ۵۳، بهار و تابستان ۱۳۸۳.

۶۴- سخن و اهل سخن، بزرگداشت فرهنگیان اهل قلم استان اصفهان، بهار ۱۳۸۳.

۶۵- اسطوره آفرینش در شاهنامه، هستی، شماره ۱۸، تابستان ۱۳۸۳.

۶۶- طالخونچه و صاحب بن عباد، کیهان فرهنگی، شماره ۲۱۴، مرداد ۱۳۸۳.

۶۷- نقدی بر حافظ و الهیات رندی، حافظ، شماره ۶، شهریور ۱۳۸۳.

۶۸- ابیات حافظ در تعلیقات اسرار التوحید، حافظ، شماره ۸، آبان ۱۳۸۳.

۶۹- استاد بدیع الزمان فروزانفر و اصفهان و اصفهانیان، سخن آشنا، یادنامه بدیع الزمان فروزانفر، آبان ۱۳۸۳.

۷۰- پیر حافظ و خطا پوشی خدای او، حافظ، شماره ۱۱، بهمن ۱۳۸۳.

۷۱- تقدیم شرح مثنوی به دکتر غلامحسین یوسفی، حافظ، شماره ۱۰، دی ۱۳۸۳.

۷۲- نقدها را بود آیا که عیاری گیرند، فلسفه، کلام و عرفان، نامه علوم انسانی،شماره ۱۲، تابستان و پاییز ۱۳۸۴ و شماره ۱۵، زمستان ۸۵ و بهار ۸۶.

۷۳- نوروزتان پیروز(شعر)، حافظ، شماره ۱۳، فروردین ۱۳۸۴.

۷۴- نقدی بر فرهنگ بزرگ سخن، حافظ، شماره های ۱۳- ۱۹، ۱۳۸۴.

۷۵- نکاتی از نخستین کتاب بدیع زبان فارسی، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، شماره ۹۳، تیر ۱۳۸۴.

۷۶- نظری به دیوان حافظ به اهتمام احمد مجاهد چاپ دانشگاه تهران، حافظ، مهر ۱۳۸۴.

۷۷- ماجرای پایان نامه ها، حافظ، شماره ۲۲، دی ۱۳۸۴.

۷۸- زبان خاقانی، حافظ، شماره ۲۵، اسفند ۱۳۸۴.

۷۹- پندنامه انوشیروان، یادنامه دکتر منوچهر مرتضوی.

۸۰- پندنامه بزرگمهر حکیم، مجله هویت ایرانی.

۸۱- نقدی بر دستور خط فارسی فرهنگستان، مجله نقد و بررسی، شماره ۱۸، اسفند ۱۳۸۵.

۸۲- زبان فردوسی، حافظ، فروردین ۱۳۸۵.

۸۳- تاثیر حافظ بر مردم پس از خود، سخنرانی در دومین همایش ایرانشناسی.

۸۴- فرهنگ بسامدی گلستان، یادنامه شادروان دکتر غلامحسین یوسفی.

۸۵- کدام راه؟، جهان کتاب، شماره ۲۲۴ و ۲۲۵، دی و بهمن و اسفند ۱۳۸۶.

۸۶- نقد دیوان حافظ فریدون میرزا چاپ دانشگاه تهران، حافظ، تیر ۱۳۸۶.

۸۷- ایران شناسی: اوضاع فرهنگ و معارف ایران، حافظ، اردیبهشت ۱۳۸۶.

۸۸- «همزه»، «الف»، «و» ، «ه»، « ی»، پژوهشنامه زبان و ادبیات فارسی، پاییز ۱۳۸۹.

۸۹- خاطره ها و تجربه ها: حاج آقا رحیم ارباب و جوانان، روانشناسی و علوم تربیتی، رشد معلم، بهمن ۱۳۸۹

۹۰- نقدی بر ساختار صفت نسبی در زبان فارسی , پژوهش های نقد ادبی سبک شناسی، سال اول، شماره ۴، تابستان ۱۳۹۰.

علامه مجلسی

محمدباقر مجلسی (۱۰۳۷ ه.ق در اصفهان - ۱۱۱۰ ه.ق در اصفهان) (۱۰۰۶ - ۱۰۷۷ شمسی) معروف به علامه مجلسی و مجلسی ثانی فقیه شیعه و ملاباشی ایران در دوران شاه سلیمان و شاه سلطان حسینصفویه بود. معروفترین اثر او بحارالانوار است که مجموعهٔ بزرگی از احادیث را گردآورده‌است.

alamemajlesi

زندگی

در سال ۱۰۳۷ هجری قمری، که این سال برابر است با عدد ابجدی جمله «جامع کتاب بحارالانوار»[۱]، در شهر اصفهان متولد گردید. پدرش محمدتقی مجلسی از شاگردان شیخ بهایی بود و در علوم اسلامی از بزرگان روزگار خود به شمار می‌رفت. پدربزرگش نیز مقصودعلی مجلسی نام داشت. مادرش دختر صدرالدین محمد عاشوری بود.

هنوز به سن ۴ سالگی نرسیده بود که نزد پدرش به تحصیل پرداخت[نیازمند منبع]و در مساجد برای نماز حاضر می‌شد. چنانچه خود می‌گوید: «الحمدلله رب‌العالمین که بنده در سن ۴ سالگی همه اینها را می‌دانستم؛ یعنی خدا و نماز و بهشت و دوزخ. و نماز شب می‌کردم در مسجد صفا، و نماز صبح را به جماعت می‌کردم و اطفال را نصیحت می‌کردم به آیت و حدیث، به تعلیم پدرم رحمةالله علیه».[۲] او در زمان کوتاهی تمام علوم رسمی زمان خود را فرا گرفت.[۳]

با وجود اینکه پدرش در علوم نقلی تبحر داشت، ولی بر اثر تغییر جهتی که در پدرش حاصل شده بود و بیشتر متمایل به علوم نقلی و بخصوص شرح و تفسیر احادیث گردیده بود، تنها علوم نقلی را از پدرش فرا گرفت و علوم عقلی را نزد آقا حسین خوانساری استفاده کرد.[نیازمند منبع]

علامه مجلسی در برخورد با اصولیان و اخباریان راهی میانه برگزید. وی در پاسخ پرسش‌کنندگان خود نوشت که «مسلک فقیر در این باب بین و وسط» است.[۴]

وی مانند دیگر فقهای سلف معتقد بود حکومت در صورت رعایت عدالت و رأفت، مشروع است و در صورت دورشدن از عدالت، مقبولیّت آن مخدوش می‌شود.[۵]مجلسی می‌گفت: حاکمان باید به شرایع دین پای‌بند باشند و چون صفویه مروّج دین مبین می‌باشد، قابل تقدیر است.[۶]

علامه در عین همکاری با حاکمان، از نصیحت آنها غفلت نورزید[۷] و در «عین‌الحیوة» فصلی را به احوال سلاطین و معاشرت نمودن با ایشان و عدل و جودشان اختصاص داد و ظلم ظالمان را مطرح کرده و شاهان و درباریان را از باده‌گساری، کبوتربازی و فساد برحذر داشته است.[۸]

وی در ۱۴ سالگی از ملاصدرا، اجازه روایت گرفت.[نیازمند منبع] و سپس در حضور استادانی چون علامه حسنعلی شوشتری، امیرمحمد مومن استرآبادی، میرزای جزایری، شیخ حرعاملی، ملا محسن استرآبادی، ملا محسن فیض کاشانی، ملا صالح مازندرانی، تحصیل کرد. وی در اندک زمانی بر دانش‌های صرف و نحو، لغت و معانی و بیان، ریاضی، تاریخ، فلسفه، حدیث و درایه،رجال، فقه و اصول و کلام احاطه کامل پیدا کرد.

وی بعد از مرگ آقا حسین خوانساری در ۱۰۹۹ ه.ق در دوران سلطنت شاه سلیمان صفوی به مقام ملاباشی ایران رسید، عالی‌ترین مقام دینی کشور که تنها پس از پادشاه قرار می‌گرفت. مجلسی زندگی بسیار مجلل و آراسته‌ای داشت به طوری که سید نعمت‌الله جزایری همکار و شاگردش نوشته که حتی شلوار زنان خدمتکار و کنیزکان او از گران‌بهاترین پارچه‌های کشمیری بود.[۹]

لارنس لکهارت،از جمله مستشرقینی است که اقدام مجلسی مبنی بر گسترش روابط با شاه را بنا به انگیزه دینی می‌داند نه حرص و آز.[۱۰]

وی در زمان خود با توجه به نزدیکی به دربار شاه سلطان حسین، بر ضد آشنایی با دانشهای مبتنی بر خرد و استدلال برخاست و حتی نوشت که نباید پیرامون علم و صفات خداوند و شبهه‌های مربوط به قضا و قدر اندیشید.[۱۱] در همین دوران است که ملا صدرا تکفیر می‌شود و گفته می شود مجلسی، ملا محمدصادق اردستانی را از اصفهان بیرون می‌کند[۱۲] که این ادعا با توجه به توضیح تازه‌یابی از آقا محمدمهدی پاشنه طلا یزدی (نتیجه ملا محمدصادق اردستانی) در ذیل نگارش شجره نامه‌اش در صفحه آخر یکی از نسخ خطی محفوظ در کتابخانه ملی ایران رد می شود.[۱۳] علامه علی دوانی نیز متذکر شده است که این مطلب خلاف واقع و تهمتی به مجلسی است.[۱۴]

محمدرضا اصفهانی می‌نویسد:

مولانا محمدباقر مجلسی دراواخر شاه‌سلیمان و اوایل سلطنت شاه‌سلطان حسین بود. شاه، کمال متابعت در مطالب دینی از آنجناب داشت و در هر کار همراهی می‌نمود. مواعظ او شاه را سودمند آمد. از جمیع مناهی توجه نمود.[۱۵]

وی با دخالت در امور کشوری، علاوه بر این‌که از رواج فساد و تباهی و باده‌گساری -تا حد امکان- ممانعت کرد، تا حدی توانست اختلافات مذهبی را بکاهد و بدین وسیله از سقوط دولت صفوی جلوگیری کند. چنانکه پس از علامه، اختلافات مذهبی موجب قدرت‌یابی میرویس افغانی و قدرت‌یابی افاغنه شد. و نیز علاوه بر نفوذ در شاه، فرمان منع جنگ طوایف و دسته‌جات را از شاه گرفت و بدین وسیله از سیاست «تفرقه بیندار و حکومت کن» و جنگ قبایل جلوگیری کرد.[۱۶]

وی در ۲۷ رمضان سال ۱۱۱۰ درگذشت و در جامع عتیق اصفهان مدفون شد.

منتقدین

علی شریعتی را از مخالفین بزرگ محمدباقر مجلسی دانسته‌اند.[۱۷] البته وصی تام الاختیار شریعتی محمدرضا حکیمی پس از مرگ او ادعا کرد: من به شریعتی قسمت‌هایی از بحارالانوار را نشان دادم و دیدگاه شریعتی نسبت به بحارالانوار و علامه مجلسی تغییر کرد و از من خواست کتبش را ویرایش کنم.[۱۸][پیوند مرده]

گفته می‌شود وی در طول عمر خود بیش از ۱٬۲۰۰٬۰۰۰ سطر، مطلب نوشته‌است که اگر به سالهای عمر وی تقسیم شود در هر سال نزدیک به ۲۰٬۰۰۰ سطر نوشته‌است.[۱۹] بجز علی شریعتی، سید محسن امین و سید محمدحسین طباطبائی از منتقدان وی بودند و عقیده داشتند گرچه بحارالانوار از بزرگترین کتب حدیثی شیعه محسوب می‌شود اما نوشته‌های او نیاز به تجدیدنظر دارند و او مواد مفید را با مواد بی ارزش مخلوط کرده‌است.[۲۰] البته به نظر علمای شیعه اینگونه اظهارنظر نه بعنوان انتقاد بلکه در توصیف اثر او بوده و علامه مجلسی خود در این کار بدون جرح و تعدیل روایات صرفا به جمع احادیث موجود پرداخته است.

سید ابوالفضل برقعی قمی که البته مورد قبول اغلب علمای شیعه نیست و به گرایش به وهابی‌گری متهم است و مخالف اصل استفاده از روایات در کنار قرآن است در مورد مجلسی می‌نویسد:

یکی از مشکلات بزرگ مسلمین مسألة خرافات و موهومات است و متأسفانه کمتر دیده شده که آخوندها و معمّمین با بدعتها و خرافات که مورد علاقة مردم عوام است، مبارزه کنند. مجلسی که میل شدید به خرافات دارد و غیراو، برای دفاع از أحادیث «من بَلَغَهُ» و قاعدة «تسامح در أدلّة سنن» شبه دلیلی آورده‌اند که واضح البطلان است. البته حارِسُ البدع و مروّج الخرافات «محمّدباقر مجلسی»، شاید به منظور تقویت مذکور، مدّعی شده که این أخبار را فریقین نقل کرده‌اند أمِا قول او صحیح نیست. خود وی نیز نام کتابی از أهل سنّت را که ناقل چنین حدیثی باشد، ذکر نکرده‌است. شیخ بهایی در «وجیزه» فرموده: «و هِیَ ممّا تَفَرَّدنا بروایتهِ» این حدیث [از أحادیثی است] که فقط ما شیعیان نقل کرده‌ایم.

 

تالیفات

دستخط علامه مجلسی، مربوط به قرن ۱۱ هجری قمری در کتاب تهذیب احکام

او در عمر ۷۳ ساله خویش، بیش از یکصد کتاب به زبان فارسی و عربی نوشت که تنها یک عنوان آن بحار الأنوار است با ۱۱۰ جلد و عنوان دیگر مرآة العقول با ۲۶ جلد. حدود ۴۰ کتاب نیز به او نسبت داده شده‌است. اولین تألیف علامه را کتاب الأوزان و المقادیر یا میزان المقادیر دانسته‌اند که در سال ۱۰۶۳ تألیف شده است. آخرین تألیف او هم کتاب حق‌الیقین است مربوط به سال ۱۱۰۹ هجری، یعنی یک سال قبل از درگذشتش.

برخی کتب علامه عبارت‌اند از:

  1. بحار الأنوار، که یک مجموعه بزرگ روایی و تاریخی است و در ضمن آن تفسیر بسیاری از آیات قرآن کریم هم آمده‌است.
  2. مرآة العقول، شرح کافی ثقةالاسلام کلینی است در ۲۶ جلد.
  3. ملاذ الأخیار، شرح تهذیب شیخ طوسی است در ۱۶ جلد.
  4. الفرائد الطریفة، شرح صحیفه سجادیه امام چهارم شیعه (زین العابدین) است.
  5. شرح أربعین حدیث، که از بهترین کتب در این موضوع می‌باشد.
  6. حق‌الیقین، در اعتقادات است و به زبان فارسی نوشته شده است. (وی چندین کتاب کلامی دیگر نیز دارد.)
  7. زاد المعاد، در اعمال و ادعیه ماهها (فارسی)
  8. تحفة الزائر، در زیارات (فارسی)
  9. عین الحیاة، شامل مواعظ و حکم برگرفته از آیات و روایات اهل بیت شیعه (فارسی)
  10. صراط النجاة
  11. حلیة المتقین، در آداب و مستحبات زندگی روزانه و در طول زندگی (فارسی)
  12. حیاة القلوب در تاریخ پیامبران و ائمه شیعه در سه جلد (فارسی)
  13. مشکاة الأنوار، که مختصر حیات القلوب است (فارسی)
  14. جلاء العیون در تاریخ و مصائب اهل بیت شیعه (فارسی)
  15. توقیعات امام عصر همراه با ترجمه آنها.
  16. کتب فراوانی به‌عنوان ترجمه احادیث خاص مانند ترجمه توحید مفضل و ...
  17. کتبی در موضوع ترجمه ادعیه و زیارات همچون: زیارت جامعه کبیره و دعای سمات و ...

روز بزرگداشت[ویرایش]

در تقویم فعلی ایران روز ۳۰ مرداد ماه به نام روز بزرگداشت علامه مجلسی نام گذاری شده و هر ساله مراسمی به این منظور در دانشگاه آزاد اسلامی شهرمجلسی بر‌گزار می گردد.



  

 Design Builder
گرافیک در معماری
 Ecotect
V-ray
3D Max
RHINO
MAYA
Sketchup
Grasshopper
 Adobe Illustrator
AutoCad
 Revit
Prev
1391-05-02
1391-05-02
1390-07-16
1390-07-16
1390-07-16
1390-07-16
1390-07-16
1390-07-16
1391-05-02
1390-07-16
1393-04-01
Next
شما اینجا هستید: Home مطالب علمی اصفهان شناسی مشاهیر اصفهان مشاهیر اصفهان

پیامک

جهت قرار گیری در لیست اطلاع رسانی پیامکی نام خود را به شماره  30009900002536 پیامک بزنید

آدرس و تلفن

  • آدرس: اصفهان، خیابان میر، بین چهارراه نظر و پل هوایی میر، کوچه شماره 16، پلاک 16
  • تلفن : 36674722-031
  • موبایل: 09133002536